نتایج جستجو برای عبارت :

زوزه های منافقین در حمایت از لردگان

باربری تهران
یکی از قدیمی ترین و در عین حال مدرن ترین باربری های کشور است که هم در زمینه حمل بار درون شهری فعالیت می کند و هم حمل انواع بار از تهران به دیگر شهرها را بر عهده دارد. حمل بار از تهران به لردگان از جمله این موارد می باشد.
قیمت استثنایی حمل بار تهران لردگان
 حمایت مجلس از انقلاب «رسول اشرف‌زاده» در پتروشیمی؛عضو کمیسیون انرژی مجلس: تولید اوره پتروشیمی لردگان تا دی آغاز می‌شود/ مجلس از طرح «پترول» برای ساخت اولین پارک اوره ایران در لردگان حمایت می‌کند طرح «پارک پتروشیمی»‌ انقلاب جدید تکمیل زنجیره ارزش پتروشیمی‌‎هاست.
شهرستان لردگان درجنوب استان چهارمحال و بختیاری بامختصات حداکثر50 ئدرجه و 16 دقیقه طول شرقی و 31 درجه و 44 دقیقه عرض شمالی وباوسعت 1/3421 کیلومترمربع وجمعیتی بالغ بر 194783 نفر، دارای 5 بخش (مرکزی،خانمیرزاد،فلارد،طلایه،ومنچ) و 4 شهر(لردگان،آلونی ومالخلیفه ومنچ)و13 دهستان، به همه استان های همسایه راه ارتباطی داشته که اخیراً جاده خوزستان از این شهرستان عبور کرده وباعث رونق خاص به این منطقه شده است. مرکز این شهرستان، لردگان ( تقریبا در170 کیلومتری مرکز
یه وقتایی ذهن آدم خالیه خالیه
الان ازون وقتامه
هیچی تو ذهنم نیس که درگیرش باشم
ن ب پایان نامه فکر میکنم
ن به آموزش های فشردم
نه کار
نه درس
نه خانواده
و نه حتی ....
خالی خالی
دوس دارم فقط به شب فکر کنم
سکوت قشنگش که با صدای ساعت کوچیک مرضیه شکسته میشه
تاریکی محضش که با نور تیر چراغ برگ خدشه دار شده
و آرامش قشنگش که هیچکس نمیتونه ازم بگیره امشب
+ برم باتریشو دربیارم؟
+ دلم میخواست بالای پشت بوم باشم الان و رو به آسمون دراز کشیده باشم و ستاره هارو بشم
یه وقتایی ذهن آدم خالیه خالیه
الان ازون وقتامه
هیچی تو ذهنم نیس که درگیرش باشم
ن ب پایان نامه فکر میکنم
ن به آموزش های فشردم
نه کار
نه درس
نه خانواده
و نه حتی ....
خالی خالی
دوس دارم فقط به شب فکر کنم
سکوت قشنگش که با صدای ساعت کوچیک مرضیه شکسته میشه
تاریکی محضش که با نور تیر چراغ برگ خدشه دار شده
و آرامش قشنگش که هیچکس نمیتونه ازم بگیره امشب
+ برم باتریشو دربیارم؟
+ دلم میخواست بالای پشت بوم باشم الان و رو به آسمون دراز کشیده باشم و ستاره هارو بشم
اگر بخواهیم موقعیت فعلی گروهک را در یک دسته بندی کاری قرار دهیم باید به بستر های موقت و دائمی اشاره کنیم.این بستر های موقت معمولا وقایع و مواردی است که هرزگاهی پیش آمده و می تواند سبب ساز ایجاد موج سواری بر آن ها باشد.در این موارد می توان به برخی مشکلات داخلی و یا بلا های طبیعی اشاره داشت.مواردی مانند زلزله، سیل و … که نفاق بصورت موقت بر آن سوار شده تا بتواند از شرایط پیش آمده به نفع خود استفاده کند و هرچه بیشتر مردم را علیه نظام تحریک کند.این
گمان کردی نفهمیدم ؟ من همه چیز را می دانم . خونِ روی دیوار را دیدم . آخرین زوزه ی دردناکش را شنیدم و لرزیدم . تکان تکان خوردن مردمک های نمناکش را به خاطر سپردم ، من پنجه هایی که آخرین رمق را بر گلوگاه زمین ریختند و فشردند ، و فشردند ، و فشردند ؛ بر حنجره ی جهان حس کردم
و چشم های تو را ؛ ای محبوب ترین من !
و اشک هایت را . اشک هایت ؟ 
از آنها وام دار کدام ابر بودی ؟ کدام آسمان را بازیچه‌ی زنشِ آرام پلک هایت کردی که می باریدی و داشتی جهان را در بارانی غری
آن پاییز که تمام زندگی ام رفت زیر آب، نمیدانم کجا بودی. من هی خیره میشدم به زرد و نارنجی برگهایی که مقاومتشان در  برابر باد کم بود. بادی که هم قوی بود و هم زوزه کش ولی نه آنقدر که یاد تو را هم بکند و ببرد.
باد که شکست خورد، گذاشتم باران هم زور خودش را بزند.
زوزه بکش حیدر
حقته ...حقته ... حقته ...
تو طلایی با روکش لجن ... 
گریه کن برای بخت سیاه خودت ...
زار بزن برای صراط غیر مستقیمی که انتخابش کردی ولی میدونی "راه" از اونوره ... 
داری چی رو با چی معاوضه میکنی؟ 
عین پدرت حضرت آدم، بهشت رو میدی که زمین رو بخری؟ 
چرا اینجوری بودیم از اول؟ چرا ما انسانها اینقدر حساب کتابمون ضعیفه، چرا پادشاهی رو با گدایی معاوضه میکنی؟ چرا پاکی رو میدی که ناپاکی به دست بیاری؟ چرا طلا رو میدی که لجن بگیری؟ چرا سعادت رو دو دستی تق
آبشارها یکی از زیباترین مناظر طبیعی دنیا بوده و انسان با به نظاره نشستن آنها آرامشی وصف ناشدنی را کسب می کند. به ویژه اگر این آبشار از طبعت پیرامون بکری نیز برخوردار بوده و همچنین لقب طولانی ترین آبشار کشور را به خود اختصاص داده باشد.
ادامه مطلب
خانه را تکاندم
منتظر بهارم
زمستان با کرسی از خانه ی ما رفت
آسمان های های گریه کرد از صبح تا چند ساعت پیش که خوابش برد
دیگر نمیترسم
نه از زوزه های سگ ها،درشب
نه از رعد و برق و آسمان قلمبه ها
و این یعنی تو نیستی،تو تمام شدی،یک توهم قشنگ و دوست داشتنی و تلخ
 
باربری مشهد را سالهای سال است که به عنوان معتبرترین باربری در شرق کشور می شناسند. این باربری هم در زمینه حمل بار درون شهری و هم در زمینه حمل بار بین شهری از مشهد به دیگر شهرهای کشور فعال است. حمل بار از مشهد به لردگان نیز از جمله خدمات این باربری محسوب می گردد.باربری مشهد سالهاست که فعالیت خود را در صنعت حمل و نقل کشور با نام تجاری نتسان آغاز نموده است. حمل بار بین شهری علی الخصوص از مبدا شهرهای تهران و مشهد از جمله مهمترین مسیرهای خدمات دهی در
شاخصه‌ی نفاق دشمنی با رهبر زنده و حی و حاضر جامعه‌ی اسلامی است. به عبارتی مشکل منافقین با ولایت است؛ اگر ولی پیامبر باشد می‌گویند: «از بشر نباید اطاعت کرد.» اگر ولی امام باشد، با حفظ احترام پیامبر(ص) و سلام و صلوات بر او، با امام در می‌افتند. اگر ولی نائب خاص باشد، می‌گویند: «به شرطی حاضریم اطاعت کنیم که خود امام بگوید.» و اگر نائب عام باشد می‌گویند: «باز اگر نائب خاص بود یک چیزی! اما این‌جوری اصلا!»تکبری که باعث شد در امم سابق بسیاری از خو
یک شب میاد که تو کنارمی. وقتی شب شده، آسمون پر ستاره‌تر از همیشه‌ست و خدا روی دنیا، پتوی سیاه کشیده و همه خوابیدن. تو دل کوهستان اما، با نورِ مهتاب روشنه. دره‌ها، صخره‌ها، رودها... وقتی همه‌ تو خوابِ نازن، کنارت دراز میکشم و زل میزنم به سبزِ خوشرنگِ چشات. صدای زوزه‌ی گرگ از دلِ دره های عمیقِ کوهستان بلند میشه. مچاله میشم تو بغلت. از همه‌چیز، موی من و چشم تو و فضا و رویا، بوی کاجِ قطع شده میاد و خواب، ما رو هم میبره.
همین چند روز هم شهادت حضرت مشتاق بود.دلمون خونه، دلتنگیم، مرگ تو سرمون زوزه میکشه...
شرایطش پیش بیاد بریم کرمان
اینم بگم نامگذاری وب به نام مشتاق الیه به دلیل ارادتم به حضرت مشتاق بود. 
چون حضرت را با موسیقی میشناسند منم به رسم ادب یک فایل تقدیم میکنم. 
https://soundcloud.com/musickhaaane/vh2u6xwa5nvn
در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه در درون ادم اتفاق می افتد . اگر اتفاق در بیرون بیفتد مثل وقتی ک اردنگی میخوریم میشود زد ب چاک 
اما از درون غیر ممکن است 
وقتی به این حالت دچار میشوم میخاهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم . مثل این است ک وجود دیگری در من باشد 
شروع میکنم ب زوزه کشیدن خود را روی زمین میاندازم سرم را ب این طرف و ان طرف میکوبم تا بیرون برود انا غیر ممکن است 
پا ندارد ؛ ادم ک از داخل پا ندارد 
سوز سرد دست می اندازد به استخوان هایم و خود را بالا می کشد، پیش می رود از بازوها به سمت گردنم. سلولهایم به نوبت جان می دهند، دست می گذارند بر شاهرگ زندگی، فشارش می دهند، خفه می شوند.
پلک ها کمی از هم فاصله می گیرند، از پشت یک لایه غبار، بین شاخ و برگهای سبز، به دنبال دارکوبها می گردم. از دوردست زوزه ی سگی بر دیواره های جمجمه پنجه می کشند و مگسی جان می دهد؛ آرام پشت سراب پنجره. عنکبوت در کمین است، انگشتانم به تارهای چسبناکش آغشته اند. چیزی سوت می
سلام
نام : علی قاسمی
سن : 1370
شهر : گرگان
لقب : کنزو
سبک موسیقی : رپ ، هیپ هاپ ، ارندبی ، پاپ ...
ساز: گیتار ، پیانو ...
فعالیت متفرقه : آهنگساز/تنظیم کننده/ترانه سرا/میکس من
شروع فعالیت موسیقی در سال 1380 با نام مستعار "علی کنزو"تا سال 89 تغییر سبک به پاپ تا سال 1397
شروع دوباره رپ و پاپ و ارندبی ...
شعار همیشگی:گرگان بالاست
علامت : زوزه گرگ
این روز ها طناب قلاده ی زمان است که محکم تر از دیگر اربابان گردنم را می‌کشد و من مثل توله سگی مفلوک زوزه کشان تسلیم میشوم
شاید هم از اول تنگ ترین قلاده بر گردن انسان قلاده ی زمان بوده
دوست دارم بگویم :زمان کسی است که هرچیزی را در دست و هر کسی را در اختیار دارد و بعد هم مثل کازانتزاکیس پیرمرد نیمه دیوانه ی خوش احساس بگویم 《او یا خداست یا شیطان》
واما پینک فلوید چه خوب می‌گوید که ما  همیشه به زمان سجده کرده ایم (در موقعیت های زمانی خاص دعا کرده
اگر به اظهارات مقامات رسمی اکتفا کرده و صحبت های سردار اکبری فرمانده سپاه فمر بنی هاشم و همچنین نماینده ویژه وزارت بهداشت در موضوع شیوع ویروس ایدز در چنارمحمودی لردگان را مبنا قرار دهیم حداقل نود نفر در این منطقه به ویروس مبتلا شده اند. سردار اکبری در سخنانی که ظاهرا در مسجد روستا ایراد کرد جمعیت روستا را بالای ۱۸۰۰ نفر عنوان کرد .امروز هم نماینده وزارت بهداشت اعلام کرد که ۹۵ درصد مردم سالم هستند و ۵ درصد آلوده به ویروس اچ آی وی می باشند . هر
سلام
نام : علی قاسمی
سن : 1370
شهر : گرگان
لقب : گرگ
سبک موسیقی : رپ ، هیپ هاپ ، ارندبی ، پاپ ...
ساز: گیتار ، پیانو ...
فعالیت متفرقه : آهنگساز/تنظیم کننده/ترانه سرا/میکس من
شروع فعالیت موسیقی در سال 1380 با نام مستعار "علی کنزو"تا سال 89 تغییر سبک به پاپ تا سال 1397
شروع دوباره رپ و پاپ و ارندبی با نام مستعار "گرگ" 
شعار همیشگی:گرگان بالاست
علامت : زوزه گرگ
چن روزی میشی ک عادت کندنشونو ع سر گرفتم..:)
باید برم دوباره کچل کنم ..
تولد دلاراس فردا ...
شاید براش تولد گرفتم ...
قلبم پره خونه و نمیتونم حتی یه لبخند بزنم..
من اشتباه کردم...
تو رابطه رفتنم اشتباه بود...
راه برگشتنی نیس و خودمم دیگه فقد میخوام بگذرم...
من همینم ..
همیشه ادم بده منم ...
همیشه بدترین کارا رو من میکنم :)
حقمه:)
مدارا کردنمه ک بم ضربه میزنه..
باید صگ شم ...خیلی بدتر ع ادمای دورم :)
باید صگ شم ک بفمی صگا ن تنا زوزه میکشن 
حتی ادم میدرن :)
 
متنفرم ع
 نمیدانم دلم به  دنبال چه می گردد 
 در کنار آن درخت های انار که برروی خاک ایستاده اند و موهایشان را پریشان کرده اند تا گلهای کوچک کنارشان پژمرده نشوند زیر آفتاب تابستان 
 نمی دانم چه چیزی قلبم رافشارمی دهد زمان فهمیدن بوی پاییز و آن صدای مبهم غریب که همیشه بامن است چه می گوید؟
نمی توانم بفهمم که در زوزه باد چه چیزی نهفته است که من را دیوانه می کند 
 غربتی را میشناسم که درغروب روز رفتنم دقیقا همانجا که دررویا دیده ام منتظرمن است 
چه می خواهد
حضرت (ع) می‌گویند: «من یستأثر من الاموال یهلک» کسانی که در ثروت عمومی، انحصارطلبی می‌کنند و مافیای ثروت در جامعه تشکیل می‌دهند، هلاک می‌شوند. در همان «لایکون دولةً بین الاغنیاء منکم» هم قرآن دقیقا به همین مافیاهای ثروت و سرمایه‌داری اشاره دارد. طبق فرمایش حضرت (ع)، کسانی که انحصارطلبی اقتصادی می‌کنند و قطب‌های سرمایه تشکیل می‌دهند «یهلک و یهلک» اینان هم خودشان را هلاک می‌کنند که هلاکت انسانی است و هم جامعه را هلاک می‌کنند. در جای دیگ
حضرت (ع) می‌گویند: «من یستأثر من الاموال یهلک» کسانی که در ثروت عمومی، انحصارطلبی می‌کنند و مافیای ثروت در جامعه تشکیل می‌دهند، هلاک می‌شوند. در همان «لایکون دولةً بین الاغنیاء منکم» هم قرآن دقیقا به همین مافیاهای ثروت و سرمایه‌داری اشاره دارد. طبق فرمایش حضرت (ع)، کسانی که انحصارطلبی اقتصادی می‌کنند و قطب‌های سرمایه تشکیل می‌دهند «یهلک و یهلک» اینان هم خودشان را هلاک می‌کنند که هلاکت انسانی است و هم جامعه را هلاک می‌کنند. در جای دیگ
مردم استان چهارمحال وبختیاری به 3 گویش ،فارسی درمنطقه چهارمحال(در بین ساکنان شهرکرد و بروجن) گویش لری درمنطقه بختیاری (لردگان-اردل-کوهرنگ-فارسان) و گویش ترکی قشقایی(سامان، فرادنبه،بن وشهرکیان،جونقان) تکلم می کنند.زبان مردم استان چهارمحال وبختیاری از اصیل ترین زبانهای فارسی است که ریشه آن فارسی پهلوی است نزدیکی لهجه شیرین بختیاری با زبان پهلوی به قدری است که زبان شناسان آن دو را از هم جدا نمی دانند ومی توان گفت که گویش بختیاری از زبان ای
بعضی اوقات خیلی نگرانم. وقتی فکر میکنم به برگشتن و از نو شروع کردن و خوب ساختن زندگی ته دلم غنج می‌ره اما نگرانی از دور دندون نشون میده و زوزه می‌کشه تا من از ترس بریزم دور هر چی که امیدواری هست و بیست ثانیه هایی پیدا کنم برای فرار از هر چی فکر برای بالاتر از بیست ساعته.
امروز حرم رفتم. کلی دنبال یه جا برای نشستن و نماز خواندن گشتم. دست آخر یه جای شلوغ بین جمعیت روی زمینی که فرش نبود نشستم گرمم بود. موهام خیس عرق بود زیر روسری و چادر. مستاصل بودم
 
 
این دومین صبح ه تو بیمارستانم و چشمام برا خواب دو دو میزنه. همه چی خوب ه مشکل افت فشار ناگهانی باباست.
 
ته نوشت: نمی دونم زوزه سگه که شبیه صدای جغده یا خود جغده که داره آواز می خونه اما خیلی دل نشین ه صداش تو تاریک روشنی هوا .
 
 
 
امروز صبح قبل از اینکه موذن گوشی شروع کنه به اذان خوندن با صدای زوزه‌ی بادی که راه افتاده بود از خواب بیدار شدیم. شمالی ها شاید متوجه‌اش شده و شنیده باشن.
نماز خوندیم و زوزه‌ی باد شدیدتر شده بود که اگر میخواستم خیلی به رو خودم بیارم، شاید یه نماز وحشت میفتاد به گردنم. D: پس ترجیح دادم بگم. یه باده دیگه.... نترس. (اینو به همسر گفتم)
گفت: همیشه اوایل بهار یه همچین بادی میاد و هرچی شکوفه ست با خودش میبره و گوجه سبزهایی که هنوز یه قِلقِلیِ کوچولو بودن
از نهضت مطالعه:
حضرت (ع) می‌گویند: «من یستأثر من الاموال یهلک» کسانی که در ثروت عمومی، انحصارطلبی می‌کنند و مافیای ثروت در جامعه تشکیل می‌دهند، هلاک می‌شوند. در همان «لایکون دولةً بین الاغنیاء منکم» هم قرآن دقیقا به همین مافیاهای ثروت و سرمایه‌داری اشاره دارد. طبق فرمایش حضرت (ع)، کسانی که انحصارطلبی اقتصادی می‌کنند و قطب‌های سرمایه تشکیل می‌دهند «یهلک و یهلک» اینان هم خودشان را هلاک می‌کنند که هلاکت انسانی است و هم جامعه را هلاک می‌
فصل 5
احساس خفگی می کردم. نفسم در نمی آمد. دهنم را باز کردم که جاش را صدا کنم، ولی صدایی بیرون نیامد. جاش؟ کجا بود؟ به ردیف های قبر نگاه کردم، ولی نور چراغش را ندیدم. ری خودش را از زمین بالا کشید و تو هوا شناور شد. بالای سر من معلق ماند و یک جوری راه نفسم را بست، جلو چشمم را گرفت، خفه ام کرد. با خودم فکر کردم، من مرده ام. مرده. حالا من هم مرده ام. یکدفعه وسط تاریکی، نوری درخشید. نور به صورت ری افتاد، نور سفید و قوی هالوژن. جاش با صدای عصبی و زیری پرسید:
سلام
حال و روز این روزها خوب است، برای خود سرخوش هستند و برای من سرمست. غروب‌های زمستان را دوست دارم، نمی دانم چه تعلق خاطری به آن دارم، ولی همین قدر می دانم روزهای بچگی را برایم زنده می کند. باور کن بی راه نگفتم.
وقتی آسمان رنگ می بازد دوست دارم در آن لحظه در اوج آسمان پرواز کنم و خورشید را بدرقه کنم، ولی چه کنم که بی بال هستم.
راستی، کی نوبت من می شود؟، خیلی وقت است منتظر هستم. هر بار که پرسیدم جوابم را با سکوت دادی. بنظرت وقت آن نشده که تمامش کن
پس از ماجرای لردگان چهار محال و بختیاری و مشخص شدن اینکه امکان دارد افراد بیشتری به ایدز مبتلا باشند و روحشان خبر ندارد. تلنگر بزرگی به افکار عمومی وارد شد.
از آنجایی که ایران مثل سایر کشورها آموزشات و پیگشری های جدی در باره ایدز ندارد. احتمال اینکه هر کسی به ایدز مبتلا باشد بالاست.
مسئول گروه کاهش آسیب ها و ایدز سازمان بهزیستی کشور اخیرا اعلام کرده بود که تنها ۴۰ درصد از کل مبتلایان به ویروس اچ آی وی شناسایی شده اند و این یک اخطار جدی به نظام
توی زندگیم اگه ادعا کنم که یه چیزیو خوب یاد گرفتم اون چیز قطعا خطره.من خطرو خوب حس میکنم و خوب شناسایی میکنم. 
به نظرم خطرناک ترین سلاح دنیا کلیشه ای ترین دشمن عامیانست و چون هممون این سلاحو حمل میکنیم طی یک قرار داد بلند بالا و غیرقابل فسخ آزادش کردیم.
خطرناک ترین سلاح عالم دهن مردمه . سلاحی که باعث میشه تو رو یه شبه به چیزی تبدیل کنه که بقیه مجاز باشن بدون وجدان درد و در کمال قدسیت سرتو زیر آب کنن.
آدم خطرناک نداریم بلکه همه خطرناکیم و این یه ت
توی زندگیم اگه ادعا کنم که یه چیزیو خوب یاد گرفتم اون چیز قطعا خطره.من خطرو خوب حس میکنم و خوب شناسایی میکنم. 
به نظرم خطرناک ترین سلاح دنیا کلیشه ای ترین دشمن عامیانست و چون هممون این سلاحو حمل میکنیم طی یک قرار داد بلند بالا و غیرقابل فسخ آزادش کردیم.
خطرناک ترین سلاح عالم دهن مردمه . سلاحی که باعث میشه تو رو یه شبه به چیزی تبدیل کنه که بقیه مجاز باشن بدون وجدان درد و در کمال قدسیت سرتو زیر آب کنن.
آدم خطرناک نداریم بلکه همه خطرناکیم و این یه ت
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوتش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال ن
سلام
حال و روز این روزها خوب است، برای خود سرخوش هستند و برای من سرمست. غروب‌های زمستان را دوست دارم، نمی دانم چه تعلق خاطری به آن دارم، ولی همین قدر می دانم روزهای بچگی را برایم زنده می کند. باور کن بی راه نگفتم. وقتی آسمان رنگ می بازد دوست دارم در آن لحظه در اوج آسمان پرواز کنم و خورشید را بدرقه کنم، ولی چه کنم که بی بال هستم. راستی، کی نوبت من می شود؟، خیلی وقت است منتظر هستم. هر بار که پرسیدم جوابم را با سکوت دادی. بنظرت وقت آن نشده که تمامش کن
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



















کلیپ معرفی دفتر ایمنی بیمارستان شهدای لردگانآقای مهرداد محمدی 
رو به روی آینه ایستاده بود و موهای بلندش را شانه میزد...خورشید از گوشه ی پنجره ی اتاق دستش را لای موهایش می کشید و نوازشش می کرد ... 
دخترک معصومانه می خندید ... 
انگار که عشقِ مادرانه ی خورشید در قلبش نفوذ کرده بود...
دخترک در آینه به چشمانش لبخند زد ...
هوا ابری شد ... 
طوفان شد ... 
بادِ وحشی زوزه کشان خودش را به شیشه ی پنجره ی اتاق می کوبید ... 
دخترک ترسید ... 
از جلوی آینه کنار رفت ... 
هنوز دستش به دستان ِ پنجره نرسیده بود که پرده های سفید اتاق به رقص د
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوت ش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست که جان می دهد زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال نور
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوتش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال ن
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوت ش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال
خادم با ردای سیاهش به طرف در قطور رفت و سه بار در زد. صدای هیس هیس ماری از کنارش امد،توجهی نکرد. تاکنون بارها از کنار او رد شده بود. تنها اسم رمز را به زبان اورد. هیس هیس مار قطع شد. به یاد می اورد  زمانی  که هنوز تازه کار بود،چقدر از این مار میترسید،اما حالا میتوانست با یک حرکت اورا از بین ببرد. در باز شد.
با یک حرکت،نور جلوی او ظاهر شد و اورا به طرف تخت سلطنتی ای برد که پشتش به او بود. به محض اینکه نزدیکش شد، صدایی غرید:
_مگه نگفتم از افسون نور استف
فصل 4
هیچ کس به پیشنهادی ری محل نگذاشت. همه ساکت شدند. حتی پتی هم پارس نمی کرد. یعنی کارن واقعا گفته بود که تو خونه ما زندگی می کرده؟ دلم می خواست این را ازش بپرسم، ولی او دوباره برگشته بود تو حلقه بچه ها. حلقه. وقتی متوجه شدم آنها دور من و جاش حلقه زده اند، دهنم باز ماند. ترس برم داشت. خیال می کردم؟ یا واقعا داشت اتفاقی می افتاد؟ یکمرتبه قیافه هایشان به نظرم تغییر کرد. لبخند می زدند، ولی صورت هایشان خشک و کشیده و گوش به زنگ بود؛ انگار انتظار دردسر
"بوی گندم مالِ من ، هرچی که دارم مالِ تو‌ .یه وجب خاک مالِ من ، هرچی میکارم مالِ تو "هنگام برداشت محصول است.دو دست خود را باز کرده و خیره می نگرد.آفتاب سیاه میکند و میسوزاند.درخت ها غمگین اند.گندم زار ها در خود میپیچند.مترسک ها به آرامی به سوی دیگر می‌ چرخند و نگاه می کنند تا پیدایش کنند.از  کلاغ ها هنوز خبری نیست.داسی میان علوفه افتاده است.ارّه ای هم بر تنه درختی نیمه جان رها شده.نهال ناکامی زوزه می کشد بر صندوقِ چوبی زیبای پر از میوه که قطره قط
قطار شو که مرا با خودت سفر ببری
بــه دورتر برسانی ــ بـــه دورتر ببری
تمـــام بـــود ونبـــود مرا در ایــن دنیــا
که تا ابد چمدانی ست مختصر ببری
و من تمـــام خودم را مسافرت بشوم
تو هم مرا به جهان های تازه تر ببری
سپس نسیم شوی تو و بعد از آن یوسف ...!
کـــه پیرهن بشوم تــــا مرا خبــــر ببـــری
مرا به خواب مه آلود ابرهای جهان
بــه خواب های درختانِِِِ بارور ببری
و بعد نامه شوم من ... چه خوب بود مرا
خودت اگــر بنویسی ــ خودت اگـــر ببری
عجیب نیست که
حرفی نیست دگر از گذشته و بر آینده هم چشمی ندارم. حالِ من خالی ـست و هوای محیطم راکد و ساکن. پنجره ها بسته است و نگاهم دائم بر اجسامی تکراری می افتد و بهاری ک پشت در مانده است. از شب تنها سکوتش را می شنوم و آرزو و خیالم این روز ها بیش از همیشه اش سبز است و سرگردان توی تپه ها، می لرزد با نسیمِ سردِ موهومی و ارضا می شود از دیدنِ اسب های وحشی، جایی خیلی دور و خیالی و بار دگر آرزو می کنم پشت کردن بدین شهر را. رفتن، قندِ دلم را آب می کند و دلکندن از این "مصن
حرفی نیست دگر از گذشته و بر آینده هم چشمی ندارم. حالِ من خالی ـست و هوای محیطم راکد و ساکن. پنجره ها بسته است و نگاهم دائم بر اجسامی تکراری می افتد و بهاری ک پشت در مانده است. از شب تنها سکوتش را می شنوم و آرزو و خیالم این روز ها بیش از همیشه اش سبز است و سرگردان توی تپه ها، می لرزد با نسیمِ سردِ موهومی و ارضا می شود از دیدنِ اسب های وحشی، جایی خیلی دور و خیالی و بار دگر آرزو می کنم پشت کردن بدین شهر را. رفتن، قندِ دلم را آب می کند و دلکندن از این "مصن
عقل برو، زوزه مکش، خاک شویا که حجاب افکن و چالاک شو
گرچه که چالاکی تو مردن استیا غم در وقت و قضا خوردن است
تو ملخ جزء‌خوراکی و بسبنده‌ی بی‌جیره‌ی خاکی و بس
عام ز دست تو به بند و عزاخاص به اندیشه‌ی تو مبتلا
در سر ابلیس چه پیچیده‌اینور ندیده‌ای و نخندیده‌ای 
دیو ظلامی، تو سرشتت بد استزاده‌ی زندانی و مامت دد است
عشق چو آمد تو دگر پا بچیندست ادب گیر و به کنجی نشین
طفل شرارت‌زده‌ی بی‌هوا!عشق چو آمد دگرت نیست جا
عشق بیامد که به رقص آوردظلمت ص
 
شهرستان کیار در استان چهارمحال و بختیاری با مختصات حداکثر 51 درجه و 6 دقیقه طول شرقی و 32 درجه و13دقیقه عرض شمالی، با مرکزیت شهر شلمزار ازشهرهای تاریخی استان که در 30 کیلومتری مرکز استان دربین شهرستان های شهرکرد، فارسان، اردل، بروجن، و لردگان احاطه شده است. این شهرستان 03/1657 کیلومترمربع وسعت دارد و دارای 2 بخش (مرکزی وناغان) و 4شهر (شلمزار، گهرو، وناغان) و 5 دهستان ،به سرزمین قلاع تاریخی معروف گردیده است. طبق آخرین سرشماری درسال1390جمعیت این شهر
مسئول واحد: مهندس زواره خرمی
تعداد پرسنل : 1 نفر
تعریف :
(به انگلیسی: Occupational Health Engineering) شاخه‌ای است از علم
بهداشت و عبارتست از شناسائی، ارزیابی و کنترل عوامل زیان آور موجود در
محیط کار به همراه یکسری مراقبتهای بهداشتی درمانی به منظور سالم‌سازی و
حفظ سلامت نیروی کار. در واقع متخصصان در این رشته خطرهای بالقوه‌ای که در
محیط کار وجود دارد را پیش بینی و شناسایی می‌کنند و در مراحل بعد به
اندازه‌گیری و ارزیابی این خطرات و کنترل آنها می‌پردازن
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
دوستان عزیز توجه داشته باشیدکه ملاک اصلی درمحشورشدن یک فرد در نزد پروردگار،حالت او وچگونگی اعتقادات اوست در هنگام قبض روح شدن.
حضرت آیت‌الله شاه آبادی،استاداخلاق امام خمینی برین نکته بسیار تاکید داشتند که تانمیدانی فردی هنگام مرگ چگونه بوده است راجع ب او نظر نده...
حال اینکه میگویند فلانی در روزهای آخر عمر مانندسگ زوزه می‌کشیده و فلان فرد در روزهای آخر عمر از مبارزه با عزای امام ح
حمایت از جمله چین
کمپین حمایت از سازنده جمله چین و روند ساخت
امروز در روند ساخت جمله چین به نتایجی رسیده ایم که ارزشمند هستند و نشان دهنده قدرت برنامه نویسی ایرانی است . با اینکه تماما انگلیسی می باشد اما ایرانی های فارسی زبان در زمینه برنامه نویسی پیشتازند . امیدوارم در این شرایطی که هم باید بیکدیگر کمک کنیم نرم افزار جمله چین من به شما کمک کرده باشد . امیدوار باشید که در نسخه های بعدی این نرم افزار شامل تحولات بسیاری می شود . من خودم به شخصه
 
 
Qurp yorum یک گروه قدیمی بیست ساله است که حدود چهار صد شکایت قانونی ازش شده و انگ کمونیستی و جدایی طلبی و همکاری با گروهکهای تروریستی به این گروه زده شده بود و چند نفر از اعضا گروه به کشور دیگر پناهنده شده و چند نفر در زندان و سه نفر برای اثبات حقانیت و آزادی باقی اعضا و اجازه کنسرت گذاشتن روزه مرگ گرفتند.Helin bolek بعد از گذشت 288 روز از زوزه مرگ میمیرد.Mustafa kocak بعد از گذشت297  روز از روزه مرگ میمیرد.و من هر روز عکس های Ibrahim gokcek را نگاه می کردم و نوازششا
دانلود آهنگ جدید نغمه از علی سورنا + متن + پخش آنلاین
♬♪♪♫♪♬
Download New Song By Ali Sorena Called |Naghme + Text
برای دانلود آهنگ جدید علی سورنا -نغمه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
♬♪♪♫♪♬
متن آهنگ نغمه از  علی سورنا :
در این سرما گرسنه، زخم خورده  ♪♪♫♪ دویم آسیمه‌ سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را نگهبانیم، آزادیم، آزاد
دلم بارونِ باروتِ خون
کارونِ کارون، تووی باتلاقِ کانونِ قانون
سنگین میمیرم آرومِ آروم
انتخاب هزینه و راه یعنی مرگِ من توو زمینِ ش
قرآن دو نوع #اطاعت بر اقوام انبیا فرض کرده است؛ یکی اطاعت از خدا، دیگری اطاعت از پیامبر. شعار پرتکرار پیامبران هم تأکید بر همین دو نوع اطاعت بوده است؛ تقوا داشته باشید و از منِ #پیامبر اطاعت کنید؛ (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُون‏). اطاعت از خدا یعنی انجام حلال وحرام شریعت؛ یعنی همین نماز و روزه و حج و خمس و زکات و غیره؛ یعنی همین حلال و حرام احکام الهی؛ یعنی همین احکامی که در #توضیح_المسائل نوشته شده است و مراجع تقلید عهده‌دار استباط و تنظیم
‏روزی چرچیل، روزولت و استالین برای خوردن شام با هم نشسته بودند. در کنار میز، یکی از سگ‌های چرچیل ساکت نشسته بود و به آنها نگاه می‌کرد، چرچیل خطاب به همرهانش گفت: «چطوری می‌شه از این سسِ خردل تند به این سگ داد؟»
روزولت گفت من بلدم و مقداری گوشت برید، سس خردل را داخل گوشت مالید و جلوی سگ انداخت ... سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید، خردل دهان سگ را سوزاند و از خوردن صرف نظر کرد.
‏بعد نوبت به استالین رسید. استالین گفت هیچ
مجلس اشرار بین، جمعیتی کور و کربنده‌ی شهد و شکم، برده‌ی کام و کمر
بی‌خبران از جهان، معتقدان ریاقافله‌ی حیف‌نان، بی‌عرق و بی‌هنر
مفت‌خوران حریص، بی‌شرفان دنیبی‌جنمان وقیح، زوزه‌کشان حشر
این نجسان خائن‌اند، ظرف فسادند و بسمظهر اهریمن‌اند، هر دمشان توف شر
خس که به مسند رسید، دیو به مصدر نشستعشق به پنهان وزید، گشت گدا معتبر
خلق خسی‌اش بدید، رأی کثیف‌اش چشیدبنده‌ی دنیا بُد و کرد حق از او حذر
کبر کلاهی گشاد بر سر این خلق کردکودکی و کو
زنگ آغاز امامت قائم آل الله حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه
در روز شنبه 18/آبان ماه /1398 در دبیرستان نمونه ی دین و دانش لردگان
نواخته شد.
برنامه ها : قرائت قرآن کریم ، قرائت مناجات و دعای سلامتی امام عصر (عج) ، پخش نماهنگ مرتبط با برنامه ، نواخته شدن زنگ آغاز امامت حضرت قائم (عج)
 
متن آهنگ سینا سرلک بنام دختر گل فروش

سختیای زندگی رو نمیشه آسون گرفت با حلب پاره نمیشه سقفی تو بارون گرفت نون بیار کباب ببر اسم یه بازى بود فقط تو صف شلوغ فقر حتى نمیشه نون گرفت این روزا از رو ندارى عاشق و معشوق میشن من یه لیلى میشناسم مهرشو از مجنون گرفت دختر گل فروش از بس که گلاشو نفروخت کاسه ی گدایى رو به سمت این و اون گرفت مردی که گلیمشواز توی آب در نیاورد یه اتاق بی اجاره گوشه ی زندون گرفت هیچ کسی زیر پرش گله رو به چرا نبرد نی شکست و رنگ زوز
حمایت از جمله چین
کمپین حمایت از سازنده جمله چین و روند ساخت
امروز در روند ساخت جمله چین به نتایجی رسیده ایم که ارزشمند هستند و نشان دهنده قدرت برنامه نویسی ایرانی است . با اینکه تماما انگلیسی می باشد اما ایرانی های فارسی زبان در زمینه برنامه نویسی پیشتازند . امیدوارم در این شرایطی که هم باید بیکدیگر کمک کنیم نرم افزار جمله چین من به شما کمک کرده باشد . امیدوار باشید که در نسخه های بعدی این نرم افزار شامل تحولات بسیاری می شود . من خودم به شخصه
دانلود آهنگ جدید نغمه از علی سورنا 
Download New Music Ali Sorena |Naghme
 
 
متن موزیک نغمه از  علی سورنا :
♬♪♪♫♪♬
در این سرما گرسنه، زخم خورده
دویم آسیمه‌ سر بر برف چون باد
 
برای دانلود آهنگ جدید علی سورنا لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
ولیکن عزت آزادگی را نگهبانیم، آزادیم، آزاد
دلم بارونِ باروتِ خون
کارونِ کارون، تووی باتلاقِ کانونِ قانون
سنگین میمیرم آرومِ آروم
انتخاب هزینه و راه یعنی مرگِ من توو زمینِ شما
یعنی بخوره ده تا ازتون سیر نمیشه
شیر
سلام بر رسول خدا ، صفوت عالمیان، حضرت محمد مصطفی(ص)
سلام بر کریم آل الله،سبط اکبر رسول الله، حضرت امام حسن مجتبی (ع)
وسلام برخورشیدمشرق زمین،سلطان سریر ارتضا،حضرت علی بن موسی الرضا(ع)
دانش آموزان دبیرستان نمونه دین و دانش لردگان با همکاری هیئت دانش آموزی انصار المهدی ع، ایام پایانی ماه صفر را به سوگواری و عزا نشستند.

 
سرم درد میکند...
همه اش سردرد دارم:/یکی دوهفته ای میشود که اگر در روز دو سه بار سرم تیر نکشد و از دردش دندان قروچه نروم یعنی هنوز از خواب بیدار نشده ام:/این سردرد های عصبی کلافه ام کرده:/
شاید در حال دگردیسی به اسپایدر منی ،هالکی ،چیزی باشم:/این اواخر خواب شب برایم حرام شده:/ساعت ۳،۴ شب از خستگی بیهوش میشوم و ۶،۶/۵ صبح مثل سگ زخم خورده زوزه کشان با تکرار ذکر روزانه ی فاک دِ لایف از خواب بیدار میشوم:/در طول روز هم نمیخوابم:/همان ساعاتی هم که خواب بوده
سرم درد میکند...
همه اش سردرد دارم:/یکی دوهفته ای میشود که اگر در روز دو سه بار سرم تیر نکشد و از دردش دندان قروچه نروم یعنی هنوز از خواب بیدار نشده ام:/این سردرد های عصبی کلافه ام کرده:/
شاید در حال دگردیسی به اسپایدر منی ،هالکی ،چیزی باشم:/این اواخر خواب شب برایم حرام شده:/ساعت ۳،۴ شب از خستگی بیهوش میشوم و ۶،۶/۵ صبح مثل سگ زخم خورده زوزه کشان با تکرار ذکر روزانه ی فاک دِ لایف از خواب بیدار میشوم:/در طول روز هم نمیخوابم:/همان ساعاتی هم که خواب بوده
روزها، حکم سرداری بود و شب ها حکمِ اصغر قزاق. این بار لباس قزاقی کار سازتر بود. دوسیه برای مردم می دوزند. داغ و درفش و موش و گربه بازی و واق واقِ سگ و پاچه گیری و سر دیفال، مثل شغال روی دو پا می نشست و پَروار می شد. تا خبر رسید. مثل برق و باد. مثل اَلو. تو باغ استانداری باید قزاق ها، مواجب بگیرها و هر چی بود و نبود با زنان شان، سر برهنه بروند. قصابِ قزاق، غیض کرد و زن و بچه شو فرستاد به جایی که دست گرگ نرسه. خودش افتاد به تویِ چاه شغاد! در هولی شَم، تخت
امشب زنگوله ها به صدا آمدند یا شاید هم ناقوسها یا مناره ها ،، صداها یکی شدند و من هم بودم...
امشب روباه های دور دور چهچه زدند و پرنده ها زوزه های رندانه کشیدند و من هم خواندم..
امشب صدای خواسته های زیادی را شنیدم،، 
هرکس چیزی میخواستو خواسته ی من هم بودو همه مان یک خواسته شدیم ... 
امشب رفتیم تا دورها،، دست در دست هستی.. هستی رفت، من در ادامه اش بودمو و قلبم در دستانم بود... 
امشب که دنیا یکی شدو همه چیز دست در دست هم دادو طنازانه رقصیدیمو پای کوبید
توهّم عمیق تنزّه و جهل مرکّب عقل؛ آنگاه که من اینم و تغییر نخواهم کرد! هر که خود بر حق پنداشت دیری نپایید که دود شد و خاکسترش بر باد. پندار خفتگان و گفتار خفتگان و کردار خفتگان؛ جنازگان معاش پست و بقای هرزه. 

مرگ می‌بلعد و زندگی می‌زاید. انسان می‌ستاند و روح می‌بخشد. قدرت می‌چلاند و عشق می‌گسترد. ابلیس زوزه می‌کشد در گوشه‌های تار، شاید که آواز خداوند به گوش‌ها نرسد. ای نادانسته دانش طرب! ای ننوشیده باده‌ی جان! ای کر! این آواز از درون است.
خسته و له و لَورده یه جا لَم داده بودم،
روبروم پر بود از گُلای قرمز و زرد و بنفش و نارنجی،
بعد از زمستونی که از سَر گذشت، اینجا انگار بهار و تابستون بهم رسیده بودن.
هوا رو به تاریکی میرفت،یه نفر انگار ستاره ها رو از خواب بیدار میکرد،
ماه وسط آسمون خرامیده،جا خوش کرده بود،زوزه باد توی درخت ها می پیچید
و تاریکی،از هر جایی سرک میکشید.
بچه ها اونطرف غرق و گیج و منگ بازی بودن،چشمام و بستم و برای لحظه ای
احساس کردم که شاید آرامش نزدیک تر از مرگ بهم با
استان چهارمحال و بختیاری بدون شک یکی از زیباترین و خوش آب و هوا ترین نقاط کشور محسوب می گردد. آبشارهای استان چهارمحال و بختیاری  یکی از جاذبه های گردشگری  بکر و منحصر بفرد این استان هستند.آبشارهای شیخ علیخان، آتشگاه و گاهکده لردگان، دره عشق، کردی سبزه کوه، تونل اول کوهرنگ، زردلیمه، آبشارهای بهشت‌آباد و لندی از جمله مهم‌ترین آبشارهای استان چهارمحال و بختیاری هستند که از زیباترین جاذبه‌های طبیعی این استان به شمار می‌آیند.
 
برای خوان
   پروردگار،یک کلمه اما نه یک کلمه ی ساده ، نامی است که برای به زبان آوردنش به شهامت نیاز است .گاهی در زندگی به تصاویر و صدا هایی دقت می کنیم که به ما درس زندگی می دهد.
صدای بارش باران،همان صدایی که با تک تک صدای قطره هایش به ما چگونه زندگی کردن را می آموزد.
   آسمان،آسمانی که با هر یک از ابر هایش تضاویر زندگی را به ما نشان می دهد و با خنده هایش رعد و برق می زند.
باد،زمانی که بوی باد به مشام میرسد ذهنمان را به آن خطاب میدهیم و غرق صدای زوزه ی باد می
خرید و فروش فیش حج چهارمحال و بختیاری
 
نمایندگی دفتر ایران حج با بیش از ۷ سال سابقه 
 
در استان چهارمحال و بختیاری فعالانه آماده ی خدمتگزاری در
امر خرید و فروش فیش حج با مناسبترین قیمت می باشد.
نمایندگی های ایران حج در استان چهارمحال و بختیاری:
شهرکرد، بروجن، لردگان، فارسان، اردل، کوهرنگ، کیار، بن، سامان، خانمیرزا
خریدار فیش حج تمتع و عمره بانک ملی و بانک ملت با بالاترین قیمت
فروش فیش حج عمره و تمتع با مناسبترین قیمت
لطفا جهت خرید و فروش فی
اسمورودینکا 
دکتر گفته برای فکر نکردن به تو خودم را مجبور به فکر کردنِ به تو کنم. به صورت اغراق آمیز و افراطی، به امید اشباع شدن. برایم برنامه‌‌ی روزانه نوشته و این دلپذیرترین برنامه‌ایست که در زندگی به آن ملزم شده‌ام. 
نوبت اول، صبح‌هاست. ساعت ۹ تا ۱۰ وقت فکر کردن به توست. 
نوبت دوم، بعد از ظهرهاست. ساعت ۶ تا ۷ وقت نامه‌ نوشتن و حرف زدن با توست. 
و نوبت آخر، شب‌هاست. یک ساعت قبل از خواب، وقت خیره شدن به عکس توست. 
و خارج از این وقت‌های مقرر،
۱  اگنس مرده است. داستانی او را کشت. از اگنس، جز این داستان چیزی برایم نمانده. شروع داستان برمی‌گردد به روزی در نه ماه پیش، که برای اولین‌بار در کتابخانه عمومی شیکاگو هم‌دیگر را دیدیم. وقتی با هم آشنا شدیم، هوا سرد بود. سرد مثل همیشه در این شهر، اما الان هوا سردتر است و برف می‌بارد. روی دریاچه میشیگان برف می‌بارد و باد تندی می‌وزد که زوزه‌اش حتی از شیشه‌های دو جداره پنجره‌های بزرگ هم رد می‌شود. برف می‌بارد، اما نمی‌نشیند، با باد می‌رود
همانطور که می دانیم و تقریبا همه افراد جامعه درگیر آن هستند؛ بسیاری از اتفاقات و حتی جهت گیری فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و بعضا مذهبی بر اساس فضاسازی در بستر شبکه ها و پیام رسان های اجتماعی عموما تلگرام، اینستاگرام و توییتر در کشور ایجاد می شود.از قضیه قتل طلبه همدانی و حادثه تروریستی مجلس و رژه اهواز گرفته تا دختر آبی و امروز هم اغتشاشات لردگان.در کجای دنیا این حد افسارگسیختگی فضای مجازی دیده می شود؟ کجا می بینیم آنچه باعث ایجاد ناامنی در
السلام علیک یا رسول الله یا محمدبن عبدالله
السلام علیک یا جعفر ابن محمدالصادق، یابن  رسول الله
دانش آموزان دبیرستان نمونه دین و دانش لردگان ، در بزرگداشت ایام ولادت با سعادت خاتم پیامبران و صفوت  عالمیان ،حضرت محمدمصطفی صلوات اله و سلامه علیه ،  و سلاله ی پاکش ، اسوه ی صداقت و راستی، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مراسم جشن  برگزار کردند.

    
 
آن شب گرگ ها زوزه میکشیدند و به جز تاریکی چیزی دیده نمیشد. ما از سرما دندان هایمان بهم میخورد و بالا سر قبرش ایستاده بودیم. خودمان کشته بودیمش. با همین دست ها کشتیمش و خاک سرد و نم دار را کنار زدیم و جنازه اش را میان خاک ها انداختیم. من خودم چند بار با تمام توانم چاقو را در شکمش و قلبش فرو کرده بودم. پی در پی چاقو زده بودم و فریادم بلند شده بود و هق هقم همه جا را پر کرده بود. آن شب که بالای قبر بدون سنگش ایستاده بودیم، من فواره های خونی که از بدنش بی
رمان به رنگ پاییز
دانلود رمان به رنگ پاییز اثر نگین عظیمی فشی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درون زندگی هر آدمی رخدادی شکل میگیرد که پذیرشش خیلی دشوار است، زندگی رسم گردون و بگرده و دختر ماجرای ما به رسم قدیمی سرنوشت و روزگار میگردد ، دخترک داستان به رنگ پاییز ما باید خیلی سختی ها را تحمل کند تا پیروز شود …
خلاصه رمان به رنگ پاییز
من را ببخش تابستان ... به این گرمای دلچسبت دل ندادمو به سرعت از روز های داغت گ
بهمن محصص یک جایی از مستند "فی‌فی از خوشحالی زوزه می‌کشد" می‌گوید: «الآن برای من، نقاشی کردن، یک احتیاجی است درست مثل شاشیدن، برای راحت شدن!» الآن اما برای من تنها بودن یک چنین احتیاجی است.
هر روز پدر و مادرم مرا به دندان می‌کشند و می‌برند این‌جا و آن‌جا. دیدن آدم‌های حوصله‌سربرِ تکراری. باور کن کار به جایی رسیده که از صدای حرف‌زدن آدم‌ها تهوع می‌گیرم. از شنیدن این‌که فلان‌جا دعوتیم دچار شوک آنافیلاکسی می‌شوم. پدر و مادرم گمان می‌کن
محکم بغلش کرده بودم
//داشت برام از تلخ‌ترین داستانی که تا اون لحظه شنیده بودم می‌گفت..//
دیگه جونی نداشتم تا با آتیش و گلوله‌هایی که گاه و بی‌گاه از هر طرفی بهمون حمله می‌کردن بجنگم و از خودم و اون دفاع کنم.. فقط می‌تونستم بدنم رو سپر کنم براش و تا آخرین لحظه‌ای که زنده‌ام سعی کنم آسیبی نبینه....
نفهمیدم چی شد! یه صدای مهیب... یه موج انفجار... پرت شدیم به لبه‌ی پرتگاه...
غلت خوردیم و غلت خوردیم تا اینکه با پاهام خودمو به یه تیکه سنگ محکم کردم... او
السلام علیک یا رسول الله یا محمدبن عبدالله
السلام علیک یا جعفر ابن محمدالصادق، یابن  رسول الله
دانش آموزان دبیرستان نمونه دین و دانش لردگان ، در بزرگداشت ایام ولادت با سعادت خاتم پیامبران و صفوت  عالمیان ،حضرت محمدمصطفی صلوات اله و سلامه علیه ،  و سلاله ی پاکش ، اسوه ی صداقت و راستی، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مراسم جشن  برگزار کردند.

    
 
دوازده سال تا چهارده سال داشتم.
با پسر خاله در باغهای اطراف یکی از روستاهای شرق دنبال یک خرگوش می دویدیم. 
من یک سنگ کوچک به اندازه یک پولکی پرتاب کردم. سنگ دقیقا به وسط سر خرگوش خورد و خرگوش دچار شوک عصبی شد. خرگوش وحشی بود و حدود یک متر می پرید بالا و دوباره می افتاد روی زمین. 
چند نفر از کشاورزهای اطراف گفتند بیچاره اذیت می شود و خرگوش را با سنگ های بسیار بزرگ کشتیم.
 
آن واقعه خیلی اتفاق جالبی نبود و همیشه تصویر بدی از آن داشتم.
 
حدود ده سال
نظام گزارش دهی
بیماری ها
بیمارستان شهداء لردگان




بیماریهایی
که بایستی بصورت تلفنی سریعا گزارش شوند:


بیماریهایی
که بایستی بصورت کتبی پایان ماه گزارش شوند:




بیماریهای واگیر:
فلج شل حاد، سرخک، مننژیت ، وبا، سیاه
سرفه تیفوس، کزاز نودان، مالاریا، دیفتری، سیاه زخم تنفسی، تب زرد، طاعون، بوتولیسم،
هرنوع حیوان گزیدگی، سندرم سرخجه مادرزادی، عوارض ناخواسته بعد ازایمن سازی (مرگ،بستری
دربیمارستان، آبسه ، لنفادیت و هر عارضه ای
رمان به رنگ پاییز
دانلود رمان به رنگ پاییز اثر نگین عظیمی فشی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درون زندگی هر آدمی رخدادی شکل میگیرد که پذیرشش خیلی دشوار است، زندگی رسم گردون و بگرده و دختر ماجرای ما به رسم قدیمی سرنوشت و روزگار میگردد ، دخترک داستان به رنگ پاییز ما باید خیلی سختی ها را تحمل کند تا پیروز شود …
خلاصه رمان به رنگ پاییز
من را ببخش تابستان ... به این گرمای دلچسبت دل ندادمو به سرعت از روز های داغت گ
لباس زن ها و بچه ها سیاه نبود. رنگ و وارنگ بود. سبز، زرد، قرمز، آبی. رنگ های جیغ. رنگ های قرشماری. با صدایی خفه زیر لب گفتم «خجالت نمی کشند؟ این رنگ ها که مال لباس شمر و ابن مرجانه است.» ولی هیچ کس به حرفم توجه نکرد. حتی آقا و حتی تر آقای شاد. آقای شهابی شاید اول شک کرد که گلاب دو آتشه ی قمصر را برای این ها حرام بکند یا نه. قرشمارها رو به روی جایگاه ما ایستادند. مردها جلوی وانت حلقه زدند و ادامه دادند «وای حسین کوشته رف...» و «بووق... بوق...» دیوانه وار س
چی چی رو آخه من عاقلم؟ من اتفاقا خیلی هم احمقم. خیلی هم نادونم. خیلی هم جاهلم. والا. تعارف ندارم که باهات. باور نمی کنی؟ به هیچیم اصلا. اون روز داشتم بهش همینا رو میگفتم سر خاک. چیزی نمی گفت. فقط سرش رو مثل بر اخفش تکون می داد. هر چی باشه این که بدونی احمقی بهتر از اینه که خودت رو عاقل بدونی وقتی که نیستی؟ ها؟ نه؟ چرا؟ ولش کن اصلا. دستت رو بده بریم یکم اون ورتر. آهان همینجا. آره. همینا رو می گفتم بهش. گفت چرا اینجوری هستی آخه تو؟ گفتم چه جوری؟ گفت این
برنامه بزرگداشت ولادت آسمانی حضرت علی اکبر علیه السلام و زنگ جوان با حضور
پر شور دانش آموزان و دبیران و مسئولین محترم شهرستان در روز
چهارشنبه 28/فروردین/1398 مصادف با 11/شعبان/1440 دردبیرستان نمونه دین و دانش
لردگان برگزار شد
زنگ انقلاب درروز شنبه  12 بهمن ماه 1398 با حضور پر شور دانش آموزان ، دبیران و عوامل آموزرشگاه در ساعت 9:30 همزمان با سالروز ورود تاریخی بنیانگذار انقلاب اسلامی ،حضرت امام خمینی رحمه اله علیه نواخته شد.
دانش آموزان دبیرستان نمونه دین و دانش لردگان همچنین با آذین بندی فضاهای مختلف آموزشگاه ، به استقبال دهه مبارک فجر رفتند.
 
فایل پی دی اف صورتجلسه ستاد دهه مبارک فجر نمونه دین و دانش
فایل پی دی اف صورتجلسه
   
  
زنگ انقلاب درروز شنبه  12 بهمن ماه 1398 با حضور پر شور دانش آموزان ، دبیران و عوامل آموزرشگاه در ساعت 9:30 همزمان با سالروز ورود تاریخی بنیانگذار انقلاب اسلامی ،حضرت امام خمینی رحمه اله علیه نواخته شد.
دانش آموزان دبیرستان نمونه دین و دانش لردگان همچنین با آذین بندی فضاهای مختلف آموزشگاه ، به استقبال دهه مبارک فجر رفتند
 
فایل پی دی اف صورتجلسه ستاد دهه مبارک فجر نمونه دین و دانش
فایل پی دی اف صورتجلسه
   
  
... مگر نه انسان یک «عالم صغیر است»؟ پس شرق و غرب را در «خویشتن خود» داراست، و انسان عبارت است از یک «تردید»، یک «نوسان» دایمی. هرکسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است. یک «دانته»‌ای است آواره و بی‌سامان در هیچستان نامعلوم «برزخ» تا ناگهان بر سر راه «ویرژیلی» قرار گیرد و او را به غرب براند و به «راه» « دکارت» و «کنفسیوس»، «ارسطو» ... یا «بئاتریسی» و او را به شرق کشاند و به «صحرا»ی لائوتزو، بودا، حلّاج و فلوطین و مسیح، و به هر حال یا در آسمان و یا در زمین
باز دگر باره رسید اربعین
دانش آموزان دبیرستان نمونه دین و دانش لردگان، در آستانه ی اربعین سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام  در روز سه شنبه بیست و سوم مهرماه ، با شور و شعور حسینی، اقامه ی عزا کردند.
       
     
      
گِلمان ساخته از تربت بُستانت شد
 
گِلمان ساخته از تربت بُستانت شد
روحمان خلق ز انوار فروزانت شد
عقل می خواست تقابل بکند با عشقت
بی خبر از همه جا آمد و حیرانت شد
مستی از رو به روی مجلس روضه که گذشت
عاقل از مستی جانانه ی مستانت شد
یوسف گمشده پیدا شد و از مصر شبی
به حرم آمد و آواره ی کنعانت شد
قبل از آنی که به میّت بدهد جان عیسی
دست بر سینه نشست ، طفل دبستانت شد
و سلیمان نبی مُلک خودش را بخشید
آمد و کنج حرم نوکر دکّانت شد
شیخِ قاضی ز کرامات تو شد صاحب
خودمو اتیش می زنم وسط همشون اصلا همشون با هم بسوزن دیگه حتی بهم نگاه هم نمی کنن حتی عارشون می یاد بهم دست بزنن باید کاری کنم التماسم کنن مثل اون قدیما تا من لباس از تنم بکنم تا نگام کنن بهم دست بکشن دوباره مثل یه کوزه عتقیقه توی این خراب شده باشم که قیمتیه می دونم این تازه به دوران رسیده هارو چی کار کنم چرا جوونای خوشگل من رو به تور می کشن من اگه بخوام هنوز می تونم درسته سرطان داشتم سینه مو برداشتم و موهام ریخته است پیرم هم شدم اما من یه روز ملکه
عباس نورزائی
زمستان سال ۱۳۶۲ طوفانی سهمگین از عصر یک روز سرد، شروع به وزیدن کرد، آن شب زوزه های وحشت مرا تا صبح بیدار نگه داشت و دائماً به مردم روستاها و به ویژه تختک ها که در دل دریا جا داشتند و امکانات لازم برای گرم نگهداشتن خود نداشتند، می اندیشیدم.
صبح زود سراغ مزدا ۱۰۰۰ رفتم، با آفتابه مقداری آب جوش داخل رادیاتورش ریختم و استارت زدم، ظاهراً قبل از من، سرما کارش را کرده بود.
چفیه را برداشتم، دور سرم آنچنان که فقط چشمهایم دیده می شد پیچیدم
یوگی عزیزم،
دوست خیالی من،
سلام.
مقدمه چینی نمی‌کنم. مستقیم می‌روم سر اصل مطلب. یعنی همان چیزی که باعث شد تصمیم بگیرم برایت نامه‌ای بنویسم و نظرت را بپرسم.
امروز سگ همسایه‌مان که احتمالاً برای نگهبانی از خانه‌ی ویلایی صاحبش در حیاط پرسه می‌زد، پارس کرد. آن هم نه یکی دو بار؛ بلکه چندین بار. صاحبِ بی‌اعصاب‌ش هم سرش را از پنجره بیرون کرد و داد زد: «اَه! خفه شو دیگه!» و سگ بلافاصله خفه شد. دوست داشتم همان لحظه من نیز سرم را از پنجره بیرون کنم و
برنامه بزرگداشت ولادت آسمانی حضرت علی اکبر علیه السلام و زنگ جوان با حضور

پر شور دانش آموزان و دبیران و مسئولین محترم شهرستان در روز
چهارشنبه 28/فروردین/1398 مصادف با 11/شعبان/1440 دردبیرستان نمونه دین و دانش
لردگان برگزار شد



تصاویر
تکمیلی در ادامه مطلب
ادامه مطلب
معرفی انواع رادیاتورها 
1-رادیاتور پره ای
•این رادیاتورها عموما از آلومینیوم ساخته شده اند و به همین دلیل مقاومت بسیار بالایی در برابر زنگ زدگی و رسوب موجود در آب و خوردگی دارند.
از آنجا که میزان رسوب در سیستم های موتورخانه مرکزی با دیگ آبگرم بسیار بالا می باشد بهترین رادیاتورها برای استفاده در این سیستمها نوع پره ای آلومینیومی می باشند.
2- رادیاتور پانلی
• نوع دیگر از رادیاتورها به رادیاتورهای پانلی یا پنلی مشهورند. این رادیاتورها از فول
دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی همسفر
Download New Music Morteza Pashaei Hamsafar
آهنگ جدید مرتضی پاشایی بنام همسفر
من همسفر زوزه ی تنهایی بادم که دل به دل بی خبر از عشق تو دادم دل به تو دادم آواره ی دنیای پر از ترس چشاتم
کی غیر تو میتونه بشه راه نجاتم دل به تو دادم تو که یه قطره بارونی خوب منو نمیدونی کنار من نمیمونی
 
 
 
دانلود آهنگ با کیفیت 320
 
متن آهنگ همسفر
 
آهنگ های مرتضی پاشایی
إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا ٩-اسراء
بی تردید این قرآن به استوارترین آیین هدایت می کند، و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می دهند، مژده می دهد که برای آنان پاداشی بزرگ است.
دانش آموزان دبیرستان نمونه دین و دانش لردگان در بزرگداشت هفته ی قرآن و عترت اقدام به برگزاری محفل انس با قرآن در خوابگاه دانش آموزی نمودند.
در
تعمیر گیربکس اتوماتیک مزدا 3
تعمیر گیربکس اتوماتیک مزدا 3
شرکت خودروسازی مزدا که وظیفه تولید ابزار آلات نظامی داشت از سال ۱۹۳۱ به تولید خودرو نیز روی آورد. بطوری که اتومبیل های سواری و وانت های مزدا از دهه هفتاد میلادی وارد ایران شدند. امروزه نیز شرکت مزدا با خودروهایی نظیر مزدا ۳، مزدا ۳ تیپ ۳، مزدا ۳ هاچ بک تیپ ۳، مزدا ۲ و … در ایران حضور دارد.
عرفی نسل دوم مزدا ۳:
این نسل از مزدا در سال ۲۰۰۹ معرفی شد که از لحاظ ظاهری نسبت به سری قبل دارای ارتف
اول بسم تعالیدوم سلامخش، خش...
چه صدای زیبایی است، وقتی پایت را روی برگ های خشک درختان پاییزی بگذاری...‌
چه احساس خوشی است، وقتی به صدای زوزه‌ی بادی که در میان برگهای درختان می‌وزد گوش فرا دهی...
چه لذت بخش است، نگاه به جوی آبی که جاری است و سرسبزی وطراوتش را به اطرافش می‌بخشد...
چه دلپذیر بود، وقتی این صحنه های حاکی از زندگی را تماشا می‌کنی به اطراف بنگری تا نگاه زیبایش را روی خود حس کنی، لبخند می‌زند... حتی اگر زشت ترین لحظات سال باشد... آغوش گ
کال جنی یکی از زیباترین تنگه‌های ایران است.
کال جنی دره‌ای اسرارآمیز در طبس است. جای اعجاب انگیز منحصر به فردی که گرچه در آن خبری از جن و پری نیست، به دلیل باور مردم بومی به این نام خوانده می‌شود. مردم بومی منطقه اعتقاد دارند از ما بهتران در این دره زندگی می‌کنند. آنها حتی تنور نان پزی و دودکش خانه اجنه را هم تشخیص داده‌اند و هر چقدر دانشمندان زمین شناسی برایشان توضیح می‌دهند این ها همه پدیده‌های طبیعی و زمین شناسی هستند، به خرج‌شان نمی‌
همینکه عشق باشد...آن هم در حوالی قلب تو...
 
همینکه آسمانی ترین نگاه در چشمان خیس تو موج بزند...
همینکه گرمای احساس در دستان در هم گره شده مان شناورباشد...
در این سردترین روزهای زمستان گرمای بهار میهمان دل من است...
مهربانم
تکرار شو هر روز در لحظه های بی رمقم تا مرا عاشقانه تر رقم بزنی...
گاهی سخت است مرد بودن برای قلبی که زنانه میزند...
اما ستاره من همچون ماه در تاریکی شب هایم می درخشد و همین را برای دنیای من بس است....
           
امروزعاشق تر از همیش
فهوی حسین : روزنامه نگار مصری که گرایش ناسیونالیستی عربی دارد و اتفاقا مشی ضد ایرانی هم دارد در یک مقاله مفصل در مقام مقایسه مصر و ایران چنین مینویسد :ما و ایرانی ها بیش از سی سال پیش در فضای بین المللی در یک سطح بودیم .ایرانی ها راه مبارزه و مقاومت در برابر ابر قدرتها ، بخصوص آمریکا را انتخاب کردند و ما مسیر سازش را برگزیدیم .ما هر سال مزد خیانت مان به اعراب را از طرف آمریکا در قالب 4 میلیارد کمک بلاعوض میگرفتیم و ایرانی ها از همان اول فشار سیاس
بعضی از خاطره‌ها
شکل فایل‌های ویروسی‌ان
دیدی هی حذفشون می‌کنی
اما
باز بر‌می‌گردن...
شیفت دیلیت هم اثری نداره روشون...
انگاری جا خوش کردن تو حافظه...
حالا تو نه اینکه در مقابل این خاطره‌ها باشیا...نه...
تو در جریان اینا شناوری...
می‌برنت؛ هرجا که بخوان...
اصلا یه موقع طوری از این دنیا
و ازین هستی دورت می‌کنن
که وقتی به خودت می‌آی؛ می‌گی
کدومش حقیقته؟
یادها مثل قطاری می‌مونن
که اصلا نمی‌دونی چجوری سوار شدی..
مقصدش کجاست...
فقط میری
میری
میری
م

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها